نورو/بیوفیدبک
Neurofeedback | Biofeedback
ثبت نوار مغز
EEG | QEEG | ERP
تحریک الکتریکی مغز
tES | CES
تحریک مغناطیسی مغز
TMS | rTMS
بیوفیدبک پلویک/عضلانی
Pelvic | sEMG Biofeedback
نوروفیدبک در توصیف روشی به کار میرود که در آن، اطلاعات عصبی به بیماران مبتلا به اختلالات خاص دستگاه عصبی مرکزی (CNS) بازخورد داده میشود و تلاش میشود تا آنها بیاموزند چگونه کارکرد مغزی خودشان را اصلاح نمایند.
نوروفیدبک نوعی بیوفیدبک است که در آن به طور مستقیم روی مغز کار میشود و بنا بر هدفی که از پیش تعیین شده است، دامنۀ امواج مغزی، درجۀ همنوسانی و یا اختلاف فاز آماج تغییر قرار میگیرند. منطق این روش درمانی بر پایه شرطی سازی عاملی استوار است.
ما در حالت عادی قادر به کنترل و تغییر امواج مغز خود نیستیم؛ زیرا نسبت به این امواج آگاهی نداریم. در روش درمانی نوروفیدبک، سعی میشود تا این آگاهی از طریق ارائۀ بازخوردهای (فیدبکهای) بسیار سریع (چند هزارم ثانیه پس از وقوع) به فرد ایجاد شود. همچنان که این تمرین ادامه مییابد، مغز یاد میگیرد که چگونه به تولید بیشتر امواجی بپردازد که منجر به عملکرد بهتر میشود.
اینکه چه امواجی در مغز افزایش و چه امواجی کاهش یابند، کاملاً بستگی به مشکل هر فرد دارد و درمانگر آن را در طول جلسه تنظیم مینماید. از این روش میتوان به منظور بهبود اختلالاتی چون بیشفعالی/کمبود توجه، ناتوانیهای یادگیری، صرع، هراس و اختلالات اضطرابی، اختلالات مربوط به سوء مصرف مواد، افسردگی، مدیریت استرس، میگرن، سندرم تورت و اختلالات خواب استفاده کرد. این روش تحت عنوان EEG بیوفیدبک، نوروفیدبک و آموزش مغز نیز شناخته میشود.
از این روش میتوان به منظور بهبود اختلالاتی چون بیشفعالی/کمبود توجه (ADHD/ADD)، ناتوانیهای یادگیری (learning disability)، صرع (epilepsy)، هراس و اختلالات اضطرابی (anxiety)، اختلالات مربوط به سوء مصرف مواد، افسردگی، مدیریت استرس (stress management)، میگرن، سندرم تورت (torret syndrome) و اختلالات خواب (sleep disorders) استفاده کرد. این روش تحت عنوان EEG بیوفیدبک، نوروفیدبک و آموزش مغز نیز شناخته میشود.
همه چیز در سالهای دهه ۱۹۶۰ شروع شد. دکتر باری استرمان Barry Sterman، محقق دانشگاه UCLA کالیفرنیا، مشغول به انجام تحقیقاتی درباره فعالیت عصبشناختی مرتبط با خواب بود که در خلال آن موفق به کشف امواج ۱۴ هرتز در EEG مغز گربههای مورد آزمایش گردید.
این امواج با کاهش تنش عضلانی در گربهها ارتباط داشتند و بعدها نام SMR به خود گرفتند. او و گروهش به تحقیقات خود ادامه دادند تا ببینند که آیا گربهها در ازای دریافت پاداش (شیر)، تولید امواج SMR در مغز خود را افزایش میدهند یا خیر؟ پاسخ مثبت و نتیجه رضایت بخش بود.
به دنبال آن او هدایت تحقیقاتی برای NASA را برعهده گرفت که در آن به ارزیابی سمی بودن سوخت موشک پرداخت (افرادی که در معرض سوخت قرار میگرفتند دچار حالات استفراغ، سردرد، افزایش دم و بازدم (هواگیری)، توهم و تشنج میشدند). دکتر استرمان گربهها را در معرض مقدار زیادی سوخت قرار داد و در آنها حالات استفراغ، سر و صدا، افزایش هواگیری، بزاقآوری، حملات تشنجی و مرگ را به دنبال هم مشاهده کرد. اما یک گروه از گربهها واکنش دیگری نشان دادند که باعث تعجب گروه تحقیق شد. آنها توانستند وقوع حملات را در دوز بیشتری نسبت به دوز قابل تحمل برای گربههای دیگر متوقف کنند. گروه با مراجعه به سوابق گربهها دریافتند که این گروه از گربهها پیش از این طی مطالعه خواب، تحت آموزش SMR قرار گرفته بودند. وی تحقیقات خود را روی انسان و در مورد بیماران مبتلا به صرع ادامه داد. او تاکنون مقالات زیادی درباره استفاده از نوروفیدبک نوشته است.
تا به امروز هیچ اثر منفی از نوروفیدبک گزارش نشده است، بلکه تمام اثراتی که داشته مثبت بوده است. بدترین حالت این است که نوروفیدبک نتواند تغییری در علائم بیماری به وجود آورد.
یادگیری نیمه هشیار طی فرایندی اتفاق میافتد که مغز بوسیله آن، بصورت ناخودآگاه، شروع به بازشناسایی خویش روی مانیتور کامپیوتر کرده و سپس سعی میکند با ایجاد تغییرات مطلوب، میزان مناسب امواج را حفظ کند. به تدریج که این روند رخ می دهد فرد احساس میکند که دیگر برای تغییر امواج نیاز به تلاش مضاعفی ندارد به عبارت دیگر خود را جدا از فرآیند کنترل تصور میکند گویی اتفاقات به طور اتوماتیک در حال رخ دادن هستند.
یعنی او فقط حس میکند که به سادگی مشغول تماشای صفحه و گوش دادن به اصوات است بی آنکه حس کند اتفاقی در مسیر عصبی او در حال رخ دادن است. این یادگیری در سطح نیمه هشیار اتفاق میافتد. به خاطر داشته باشید، گربهها و سایر حیوانات هم میتوانند یاد بگیرند که کارکرد مغزشان را تغییر دهند (وقتی پاداشهای مناسبی دریافت کنند) ولی به صورت هشیار نمیدانند که چه کاری باید انجام دهند تا پاداش دریافت کنند. این یادگیری به مرور زمان و خارج از سطح آگاهی هشیار اتفاق میافتد.
روش دوم یادگیری وقتی است که ارتباطی هشیار بین نشانههای هدف (برای مثال صداها و تصاویر راهنما) و احساس فرد پیدا میشود. به عنوان مثال، اکثر مردم نمیتوانند بیان کنند افزایش آلفا چه احساسی دارد اما میتوانند بگویند که چه زمانی این اتفاق میافتد. این فرایند یادگیری هشیارانه است و شامل ایجاد یک آگاهی از حسی در بدن است که پیش از آن نبوده است. در این روش، افراد قادر خواهند بود تا به صورت ارادی آنچه لازم است انجام دهند تا آن حس دوباره ایجاد شود. افراد میگویند که «این مانند همان حسی است که وقتی آلفای بیشتری تولید میکنم دارم».
در نهایت، نوروفیدبک میتواند با تمرین دادن مسیرهای عصبی منجر به ایجاد تغییر مطلوب شود. هر چه مغز بیشتر برای رسیدن به حالت بهینه تمرین کند، در پاسخ به نیازها منعطفتر میشود.
کاربرد نوروفیدبک طبق مهمترین مستندات پژوهشی موجود شامل موارد زیر میشود:
نمودار بالا تعداد مقالات نمایه شده در Pubmed و ScienceDirect در زمینه نوروفیدبک را از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹ را به تفکیک و در مجموع نشان میدهد که نماینگر Trend پژوهشی این حوزه است.
جلسات درمان در پارتیشنهای مجزا و در محیطی آرام تشکیل میشود. درمانگر و مراجع در کنار هم، روی دو صندلی راحت و پشت میز مینشینند. در جلوی هر کدام یک مانیتور قرار دارد که تصاویر مختلفی را نشان میدهند. یک الکترود روی پوست سر و دو الکترود روی دو گوش و با کمک یک چسب مخصوص نصب میشوند تا امواج مغزی را دریافت و به کامپیوتر منتقل کنند. در مانیتور مقابل درمانگر امواج به صورت خام و همینطور ستونهای رنگی دیده میشوند، در حالیکه کودک در مانیتور خود امواج را به شکل یک بازی یا فیلم مشاهده میکند.
استفاده همزمان نورو/بیوفیدبک باعث میگردد تا فرد بتواند امواج مغزی خود را با سایر کارکردهای فیزیولوژیک مانند ضربان قلب، ریتم تنفس و … هماهنگ کند و بدین شکل کنترل بیشتری بر ذهن و بدن خود داشته و به نحو مؤثرتری تمرکز، اضطراب و … خود را کنترل نماید.
مدت زمان هر جلسه حدود یک ساعت است که بیشتر آن به نوروفیدبک/بیوفیدبک و زمانی هم به انجام تمرینات و تکالیف دیگر اختصاص دارد. جلسات سه روز در هفته (یک روز در میان) و به مدت ۴۰ جلسه (بطور متوسط در مورد کودکان ADHD و LD) ادامه مییابند. این تعداد جلسات متغیر است و بستگی به حضور منظم و به موقع در جلسات، شدت مشکلات کودک، همکاری کامل با تیم درمان و انجام تکالیف مختلف در خانه دارد.
دستگاه نوروفیدبک/بیوفیدبک بایولاین (Bioline) یکی از کاملترین، بروزترین و پرکاربردترین دستگاه های موجود برای انجام نوروفیدبک و بیوفیدبک است. به لطف سنسورهای متنوع آن و داشتن نرم افزاری جامع و کامل، شما می توانید به آسانی از انواع پروتکل های تشخیصی و درمانی در زمینه نوروفیدبک و بیوفیدبک استفاده نمایید. از بایولاین می توانید به عنوان یک ابزار پژوهشی دقیق در زمینه مطالعه مغز و واسط مغز و کامپیوتر نیز بهره مند شوید.
در سال ۲۰۰۱، انجمن سایکوفیزیولوژی و بیوفیدبک کاربردی و جامعه تنظیم عصبی، گایدلاینهایی را برای ارزیابی میزان اثربخشی بالینی مداخلات سایکوفیزیولوژیک تهیه کردند (موس و گانکلمن، ۲۰۰۲). این گایدلاین مورد تأیید هیئت مدیران هر دو سازمان قرار گرفت و اکنون ویراست سوم آن (۲۰۱۶) در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است. این معیار تعیین سطح اثربخشی (در ادامه میآید)، برای موارد بسیاری از کاربردهای بیوفیدبک مورد استفاده قرار گرفته است.
سطح ۱: بهصورت تجربی و آزمایشی مورد تایید قرار نگرفته است
سطح۲: با احتمال کم موثر است
سطح ۳: با احتمال زیاد موثر است
سطح ۴: موثر است
سطح ۵: موثر و اختصاصی است
شرکت مدیناطب با هدف ارتقا و به روز رسانی سطح علمی متخصصین در حوزه نوروفیدبک، برنامههای متعددی برای آموزش در سطوح عمومی و پیشرفته در نظر گرفته است. این برنامهها شامل آموزش خصوصی و همچنین اسپانسری کارگاههای آموزشی نوروفیدبک و بیوفیدبک مجموعه پارند میباشد. کارگاههای نوروفیدبک عمومی، نوروفیدبک پیشرفته، کاربرد نوروفیدبک در LD و ADHD و… برگزار میشود. شما میتوانید اطلاعات بیشتر راجعبه زمان این کارگاهها را در تقویم آموزشی مدیناطب مشاهده کنید.
کلیه حقوق برای مدیناطب محفوظ میباشد © All Rights Reserved 2023 طراحی و توسعه وب