تحریک فراجمجمهای با جریان الکتریکی ، تکنیک توانبخشی عصبی جدیدی است که در حیطه روانپزشکی و روانشناسی بهوجود آمده است. تکنیک فوق در درمان طیف وسیعی از بیماریها مؤثر بوده و نویدبخش کاربردهای توانبخشی و بالینی میباشد. استفاده از این روش آسان بوده و تنها عوارض جانبی نامطلوب خفیفی در نتیجه استفاده از آن مشاهده شدهاست. اساساً موارد منع مصرف برای این روش وجود ندارد مگر موارد احتیاطی درمورد زنان باردار و افرادی که سابقه تشنج دارند. این روش نباید بر روی افرادی که از دستگاههای بیوالکتریکی کاشته شده در بدن استفاده میکنند، مانند دستگاههای تنظیم ضربان قلب، اجرا شود. از دیدگاه فنی نیز استفاده از این تکنیک نسبت به سایر تکنیکهای تحریک عصبی ازجمله؛ rTMS یا نوروفیدبک سادهتر میباشد. با این حال محققان و پزشکانی که علاقهمند به استفاده از این روش هستند، میبایست از دانش کافی درزمینه شبکههای عصبی مرتبط با بخشهای تحت درمان و تاثیرات احتمالی درمان بهرهمند باشند.
در سال ۴۳ پس از میلاد، لارگوس اسکریبنیوس[1]، پزشکی از امپراطوری کلودیوس روم، درمورد استفاده از اژدرماهی (انرژی الکتریکی) در درمان نقرس و سردرد توضیحات دقیقی ارائه کرد. از آن زمان بسیاری از دانشمندان مجرب درزمینه استفاده از تحریک الکتریکی، امیدوارند که از این طریق بتوان انواع بیماریها را درمان کرده و حتی افراد را به زندگی عادی بازگرداند.
اختراع باطری عاملی بود که تحریک جریان مستقیم را ممکن ساخت. در سال ۱۷۵۵، پزشک فرانسوی چارلز لوروی، سیمهایی را اطراف سر مردی نابینا به امید بازگرداندن بینایی او، پیچید.
دِباخن بولگن[2] برای اولین بار بهصورت دقیق و مظم از برق برای تشخیص و درمان بیماری استفاده کرد. او حتی توانست با استفاده از صورتی ابتدایی از
شوک الکتریکی قلب، زنی را که دچار مسمومیت با اکسید کربن شده بود و در حالت اغما قرارداشت، از مرگ نجات دهد.
در ایالات متحده امریکا در سال ۱۸۷۱، بیرد و راک ول کتاب خود را درمورد مصارف پزشکی برق، منتشر کردند. آنها استدلالهایی مبنی بر استفاده از
گالوانیزه کردن[3] (معدل با تحریک با جریان مستقیم در آن زمان) برای انواع نشانهها ارائه کردند (شکل 2).
در اواخر دهه ۱۷۰۰ و اوایل دهه ۱۸۰۰ میلادی، جیووانی آلدینی (برادرزاده گالوانی) گزارش آزمایشاتی را ارائه کرد که در آنها از گالوانیزه کردن برای درمان روانپریشی، افسردگی و زنده کردن مردگان استفاده شده بود. سپس او راه شعبده بازی را در بازگرداندن اجساد به زندگی در پیش گرفت و همین امر وجهه تحریک الکتریکی را برای ۱۰۰ سال آینده به خطر انداخت. در دهه ۱۹۶۰ تحقیقات حیوانی انجام شده با تحریک جریان مستقیم خفیف روی قشر مغز نشان داد که فعالیتهای عصبی میتوانند سریعاً تغییر کنند و این تغییرات برای چند ساعت باقی بمانند. این تحقیقات بهعنوان خاستگاه حقیقی تحریک فراجمجمهای با جریان الکتریکی مستقیم محسوب میگردد (tES).
بخش اعظم تحقیقات مربوط به tES توسط نیچه و همکارانش در دانشگاه گاتینگن آلمان انجام شدهاست. دیگر نویسندگان نیز دهها مطالعه در هرسال منتشر کردند. سراسر سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۸ پوشیده از تحقیقاتی است که پیشینه کار با tES را نشان میدهد. این تحقیقات توسط نیچه و همکارانش بهطور کامل طبقهبندی شدهاند.
در حدود سال ۲۰۰۵ علاقهمندی به tES افزایش یافت. براساس گزارشات سایت Pubmed (تصویر ۳ را مشاهده کنید)، در طول سالهای ۲۰۰۰ تا نوامبر2013، بیش از 1459 مطالعه با این روش انجام شدهاست.
جدول ۱ موضوع اصلی مقالات و تعداد تقریبی مطالعات انجام شده را نشان میدهد. حدود ۷۵ درصد از تحقیقات tES روی افراد سالم انجام شدهاست و هدف این تحقیقات صرفاً مشاهده تأثیرات انواع مختلف مونتاژها بر روی قسمتهای مختلف سر، با جریانها و چگالی جریانهای مختلف بودهاست. ۲۵ درصد باقیمانده نیز در جهت بررسی کاربرد tES در درمان بالینی بوده است. در این مطالعات عمدتاً گروه آزمایش شامل افرادی است که دچار سکته مغزی، درد، افسردگی و همچنین برخی علائم حرکتی و روانی بودهاند.
[1] . Scribonious Largus
[2] . Duchenne de Boulongne
[3] .Galvanization